علیرضا اولیائی(طلبه)

سلام علیکم! در حد توان، در خدمت بزرگوارانی که سوالات و شبهات اعتقادی (کلامی) و احکام(فقهی) و اخلاقی دارند، هستیم؛ با آدرس اینستای (a.shia313) یا تلگرام(a-shia313) هم میتونیم با هم، در ارتباط باشیم...، راستی! با امتیاز و لایک دادنتون، مشخص می کنید که مطالب وب، چقدر مفید بوده است. شاداب، پر انرژی، خنده رو و سالم باشید...یاعلی

علیرضا اولیائی(طلبه)

سلام علیکم! در حد توان، در خدمت بزرگوارانی که سوالات و شبهات اعتقادی (کلامی) و احکام(فقهی) و اخلاقی دارند، هستیم؛ با آدرس اینستای (a.shia313) یا تلگرام(a-shia313) هم میتونیم با هم، در ارتباط باشیم...، راستی! با امتیاز و لایک دادنتون، مشخص می کنید که مطالب وب، چقدر مفید بوده است. شاداب، پر انرژی، خنده رو و سالم باشید...یاعلی

کاشمر؛ وطنم، پاره تنم...ای زادگاه و میهنم...؛

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۵۹ ب.ظ

                    

                                             

کاشمر، جاییست که اولین نفس کشیدن های زندگی ام را در آنجا تجربه کردم؛

و اکنون، یادگاری های دوران لطیف کودکی ام، در لابه لای صفحات گذشته ی لحظاتش، را به یاد می آورم؛

یادم نمی رود که ... سالها پیش با قدم های کودکانه ام، کوچه باغ های سراسر سبز و آرام روستا را چه عاشقانه در می نوردیدم!

                

عشقی که کاملا پنهان بود و آن هنگام هنوز کشفش نکرده بودم ولی الان که در هیاهوی شهر و غوغاهای تمام نشدنی صنعتی شدن زندگی، آن عشق سراسر صفا را گمشده ی خود، یافته ام، قدر و ارزش آن را با تمام وجودم درک میکنم؛

نمیدانم این چه سرّیست در درختان زردآلویی که از بالای دیوار باغ، به داخل کوچه باغ های ده، سَرَک می کشیدند؛ درختانی که شاخه های پر از میوه شان را به رُِخ عابران کوچه باغ ها می کشیدند؛ گویا با تمام وجود و با زبان بی زبانی، تو را دعوت به استفاده از ثمره اش میکرد؛ به به! عجب سخاوتمند است، درختان کاشمر!

 

چه زیبا بود وقتی بَر سَرِ زمین های کشاورزی اش بودی؛ هنگامی که خورشید وسط آسمان بود و تو زیر سایبانی که از چوب و خاشاک بود، اندکی برای استراحت، دراز می کشیدی روی زمین جاروب کرده اش؛ چشمانت را می بستی و آنگاه گوش هایت را تیز می کردی...؛ وای! چیزی جز سکوتی لطیف و آرامش بخش نمی شنیدی؛ صدای بلبل هایی که گاهی بر طبیعت خوش رنگش، طنین انداز می شد، عجب با دلت بازی می کرد...؛

از کاشمر می گفتم...!

شهریست زیارتی و معنوی و سپس سیاحتی، واقع در مرکز استان خراسان رضوی؛

                                                                   

از باغ مزارش بگیر که مزین به نام سید حمزه (از فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام) می باشد و با فضای وسیع و دلنشینی که دارد، معنویتش را به سرسبزی و طراوت و شادابی، گره زده است؛

   
                                                                      

کمی آنطرف تر، آرامگاه سید بزرگواریست که خطاب به رضاخان قلدر گفت:

قبر من هرکجا باشد زیارتگاه خواهد شد و تو در جایی میمیری که نه آب باشد و نه آبادی...؛

آرامگاه شهید مدرس اکنون زیارتگاه زائرانی شده که از اطراف و اکناف، خیل زیادی از مردم، به این مکان می آیند؛

                                           

گام هایمان را بلندتر برمی داریم...؛ می رویم به سمت ناحیه ای که به کوه های کاشمر نزدیکتر می شویم؛ کمی که از شهر، خارج می شویم، گنبد و بارگاهی را از دورادور، مشاهده میکنیم؛ با سواری بروی، بعد از چند دقیقه خودت را کنار آن زیارتگاه خواهی دید؛

آن مکان مقدس، منسوب به یکی دیگر از فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام است به نام سید مرتضی؛ آنجا مکانیست که هم دلت را با فضای معنوی دل انگیزش صفا می دهد و هم دیدگانت را با سرسبزی درختان انبوه کهنسالش جلا می دهد...؛ برای اتراق کردن، جای مناسبی است و دارای سایر امکانات تفریحی و سیاحتی هم می باشد؛

   

اما اگر فصل بهار یا تابستان به شهر مقدس کاشمر، سفر میکنی، یک سَری هم به آن طرف سید مرتضی بینداز؛ ان شاالله که پشیمان نخواهی شد؛ برو به سمت کلاته و مناطق کوهستانی پشت زیارتگاه سید مرتضی...بسیار مناطقی عالی است؛ فضایی کاملا متفاوت با فضای داخل شهر کاشمر دارد؛ نفس کشیدن در آنجا را قدر بدان و از فضای طبیعی آنجا هم درس خداشناسی گرفتن را فراموش نکنی ها!

                                               

محصولات و سوغاتی های کاشمر هم که دیگر نیازی به توضیح و تعریف ندارد؛ انگور و کشمش کاشمر با دل آدم، بازی می کند و دانه های لعل شیرین یا ترش و سرخ یا سفید انارش هم بسیار طراوت بخش است؛

 

                   

                    

  


زعفران کاشمر بعنوان طلای سرخی است که از دیگر محصولات معروف کاشمر مقدس می باشد؛

آنچه درباره کاشمر باید گفت، بسیار است اما این قلم، دیگر مجالی برای انجام این وظیفه ی بیان به خود نمی بیند؛ 

خلاصه اینکه شاید توصیف این دیار، آن هم با بیان ناقص بنده، بیش از این روا نباشد؛ چه بسا زیبایی های بسیاری که در توصیفات اینجانب، نمی گنجد یا وسعت ما بیش از این را برنمی تابد...؛

بلکه قدمی باید گذاشتندی در این راه و دیدندی آنچه را اینجانب، نگفتندی ای اَندی پندی!

نظرات  (۱)

۱۹ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۴ م.اولیائی.کاشمر

سلام... به به ! به این حس ناسیونالیستی ! وطنم پاره تنم... درود بر همه فدافنیان پاک نهاد  !
ضمنا می دانستید داستان فدافن و کاشمر مانند ری و تهران بوده است ... و امروز آن روستای قدیم پا برجای شهر گذاشته ؟ آن یکی تهران و این یکی کاشمر عزیز...بدرود
 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی